همزاد عاشقان جهان
اما اعجاز همین است
ما عشق را به مدرسه بردیم
در امتداد رهرویی کوتاه
درآن کتابخانه ی کوچک
تا باز این کتاب قدیمی را
که از کتاب خانه امانت گرفته ایم
یعنی همین کتاب اشارات را
یکی دو لحظه با هم بخوانیم
ما بی صدا مطاله می کردیم
اما کتاب را که ورق می زدیم
تنها گاهی به هم نگاهی
ناگاه انگشتهای هیس
مارا از هر طرف نشانه گرفتند
انگار غوغای چشم های من و تو
سکوت رادر آن کتابخانه رعایت نکرده بود
[ چهارشنبه 90/9/30 ] [ 12:16 عصر ] [ فاطمه شیخی ]
[ نظر
]